استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{۴۸}
جک دست از کارش نکشید و گوش جین و از بیخ برید ..
جین نتونست درد طاقت فرسای تحمل کنه و دادهای بلندی میکشید و اشک چشماش جاری شد ..
...
...
شوگا:اماده اید؟
جیمین: اره
هوپی دستشو گذاشت روی گوشش و به تک تیر انداز هایی که سر جاهاشدن مستقر شده بودن گفت:
خوب شروع کنید
با این حرفش دوتا بادیگاردایی که جلوی در بودن افتادن زمین ..
کوک و جیمین برای شوگا قلاب گرفتن و شوگا از دیوار رفت بالا و پرید اوطرف دیوار و در و باز کرد
جیهوپ دوباره به تک تیراندازها گفت و بادیگاردایی که داخل محوطه حیاط پرسه میزدن هم افتادن ..
نگهبانای دیگه حواسشون جمع بود و فهمیدن که تو حیاط کسی هست ، اسلحه هاشونو اماده کردن و شروع کردن به گشتن
بادیگارد سریع به جک خبر داد ..
...
..
جک دست از کار کشید و جواب بادیگارد و داد:
چیشده؟
ب:قربان به عمارت حمله شده
جک:چی؟
سارا:چیشده ، چرا کارتو انجام نمیدی؟
جک:قربان به عمارت حمله شده ..
سارا یه کوچولو مکث کرد و گفت:
کار خودشونه ، بگو تک تیراندازها اماده باشن ، کیمم به دکتر چوی بسپار و بیا بریم
جک:چشم ..
...
..
کوک:هیونگ الان همه با خبر شدن ..
شوگا رو به جیهوپ کرد و گفت:به نامجون خبر بده اگه به مشکل برخوردیم نیرو بفرسته
هوپی:اوکی
شوگا:کوک با ۵تا بادیگارد برو پشت عمارت تا کسی ندیده ، مطمئنا اونجا یه در هست پیداش کن و واردش شو ، وقتی وارد شدی خبر بده
کوک:اوکی
کوک رفت
شوگا و جیمین و هوپی تا خواستن حرکتی بزنن کلی بادیگارد اطرافشون جمع شدن و از پشت اونا سارا اومد ..
سارا:بهههههه جناب مین از اینورا؟میبینم که دوستانم با خودت اوردی ..
شوگا:جین و کجا بردی؟
سارا:عاوووووو نمیدونستم دوستای به این خنگی داره ..فک میکردم لاقل تو از اون زرنگ تر باشی .
شوگا:گفتم کجاست؟*داد*
سارا:هوووووییی درست حرف بزن .. *اونارو شمرد*آممممممم فک کنم ۷ نفر بودو نه؟
پس اونا نیومدن؟هع ترسیدن؟*پوزخند * مخصوصا کیم ، آمممم بهتره بگم پسر قاتل ..
شوگا:پدر تهیونگ قاتل نیست ..
سارا:حالا میبینین ..
شوگا میخواست حرکتی بزنه که
سارا:عا عا عا ، دست از پا خطا کنی میمیری ..
شوگا به جیمین نگاه کرد
...
۱۴۰۲/۱/۱۱
بابت غلط های املایی معذرت ..
جین نتونست درد طاقت فرسای تحمل کنه و دادهای بلندی میکشید و اشک چشماش جاری شد ..
...
...
شوگا:اماده اید؟
جیمین: اره
هوپی دستشو گذاشت روی گوشش و به تک تیر انداز هایی که سر جاهاشدن مستقر شده بودن گفت:
خوب شروع کنید
با این حرفش دوتا بادیگاردایی که جلوی در بودن افتادن زمین ..
کوک و جیمین برای شوگا قلاب گرفتن و شوگا از دیوار رفت بالا و پرید اوطرف دیوار و در و باز کرد
جیهوپ دوباره به تک تیراندازها گفت و بادیگاردایی که داخل محوطه حیاط پرسه میزدن هم افتادن ..
نگهبانای دیگه حواسشون جمع بود و فهمیدن که تو حیاط کسی هست ، اسلحه هاشونو اماده کردن و شروع کردن به گشتن
بادیگارد سریع به جک خبر داد ..
...
..
جک دست از کار کشید و جواب بادیگارد و داد:
چیشده؟
ب:قربان به عمارت حمله شده
جک:چی؟
سارا:چیشده ، چرا کارتو انجام نمیدی؟
جک:قربان به عمارت حمله شده ..
سارا یه کوچولو مکث کرد و گفت:
کار خودشونه ، بگو تک تیراندازها اماده باشن ، کیمم به دکتر چوی بسپار و بیا بریم
جک:چشم ..
...
..
کوک:هیونگ الان همه با خبر شدن ..
شوگا رو به جیهوپ کرد و گفت:به نامجون خبر بده اگه به مشکل برخوردیم نیرو بفرسته
هوپی:اوکی
شوگا:کوک با ۵تا بادیگارد برو پشت عمارت تا کسی ندیده ، مطمئنا اونجا یه در هست پیداش کن و واردش شو ، وقتی وارد شدی خبر بده
کوک:اوکی
کوک رفت
شوگا و جیمین و هوپی تا خواستن حرکتی بزنن کلی بادیگارد اطرافشون جمع شدن و از پشت اونا سارا اومد ..
سارا:بهههههه جناب مین از اینورا؟میبینم که دوستانم با خودت اوردی ..
شوگا:جین و کجا بردی؟
سارا:عاوووووو نمیدونستم دوستای به این خنگی داره ..فک میکردم لاقل تو از اون زرنگ تر باشی .
شوگا:گفتم کجاست؟*داد*
سارا:هوووووییی درست حرف بزن .. *اونارو شمرد*آممممممم فک کنم ۷ نفر بودو نه؟
پس اونا نیومدن؟هع ترسیدن؟*پوزخند * مخصوصا کیم ، آمممم بهتره بگم پسر قاتل ..
شوگا:پدر تهیونگ قاتل نیست ..
سارا:حالا میبینین ..
شوگا میخواست حرکتی بزنه که
سارا:عا عا عا ، دست از پا خطا کنی میمیری ..
شوگا به جیمین نگاه کرد
...
۱۴۰۲/۱/۱۱
بابت غلط های املایی معذرت ..
۲۷.۸k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.